س- به نظر شما توجه به مسأله معنویت چقدر ضرورت دارد؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و احترام خدمت شما و همکارانتان در معاونت روابط عمومی جماعت دعوت و اصلاح استان هرمزگان و امید توفیقات روز افزون در راه دعوت به سوی خدا و اصلاح جامعه آنگونه که مورد رضایت باری تعالی است، در جواب سٶال فوق ابتدا باید معنویت را تعریف کرد. معنویت یعنی گذر از پوسته و رسیدن به مغز و اصل دینداری و عبادت خداوند عزوجل یا بهعبارتی واضحتر توجه دقیق و عمیق به مقاصد شریعت از ورای عبادات و شعایری که بر بندگان به عنوان تکلیف گذاشته شده است.
اسلام دین متعادل و متوازنی است که جوانب مختلف در شخصیت انسان را در نظر گرفته است و هیچکدام را به حساب جانبی دیگر اهمال نکرده است؛ معنویت (جانب روحی-معنوی) هم در کنار جانب مادی، جسمی، فکری و عقلی انسان، از اهمیت بالایی برخوردار است و اگر به صورت ویژه مورد اهتمام قرار نگیرد، جنبهی خیلی مهم و عظیمی در شخصیت انسان مورد غفلت واقع شده است.
س- بحران معنویت را در دوران معاصر چطور میبینید؟
ج- همانگونه که شما عنوان کردید واقعا در این زمینه بحران وجود دارد این بحران به اندازهای پیش رفته که افسار و ابزار کنترل را از دست انسان معاصر ربوده است و تبدیل به پدیدهای جهان شمول گشته است که البته علاوه بر عوامل تاریخی که نمودش را در موارد ذیل میبینیم، عوامل جدیدی نیز به آنها اضافه گشته است که خاص زمان معاصر ما است. عوامل تاریخی و ثابت در زوال معنویت از قرار ذیل است که فهرستوار آنها را ذکر میکنیم:
۱- کبر و غرور و خودپسندی ۲- دلدادگی به دنیا ۳- پرداختن مسرفانه به شهوت شکم و فرج ۴- رفاهزدگی و تجملگرایی و دیگر ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری که در انسانها به چشم میخورد.
اما عوامل جدید نابودی معنویت را میتوان در نکات ذیل برشمرد:
۱- سرعت حرکت زندگی معاصر که انسانها را دوان دوان در پی لقمهی نان و سرپناهی ولو ناچیز روان ساخته است. ۲- کثرت رسانههای متعدد جمعی و فردی خاص که اکثر آنها بیگمان تابع همان حرکت سریع زندگی و ترویج کالاهای مختلف تجاری کهگاه ضد اخلاقی و ناهنجار هستند، میباشند. ۳- پدیدهی جهانی شدن که از طرف قدرتهای ذینفوذ جهان پشتیبانی میشود و یکی از خواستههای اساسی آن از بین بردن خصوصیتهای قومی و فرهنگی اقوام مختلف است و این خود نوعی هدف گرفتن استقرار و آرامشی است که در سایهی آن انسانها میتوانند معنویت و روحانیت خویش را رشد و پرورش دهند و به تعالی و کمالات انسانی دست یابند.
س- بنیادهای معنوی اسلام چهها هستند؟
ج- اگر خلاصه بخواهیم بگوییم: ۱. عقیده توحید که اصل دیانت و روحانیت و معنویت به شمار میرود و کافی است انسان مؤمن اطلاع داشته باشد که پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم) فرموده است: «مَنْ شَهِدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مُخْلِصًا مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَدْخُلْ النَّارَ» [بهروایت احمد]. عقیده توحید تنها علم و آگاهی نیست بلکه احساس و شعور و باور قلبی است که حب و هم ترس از خداوند را برای انسان دایمی میسازد. آنگونه که خدای عزوجل فرموده است: (مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ) [ق: ۳۳]؛ «آنکه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبهکار [باز] آید.»
۲. تمسک جدی به شعائر دینی: صحیح است که دینداری و معنویت خلاصه در انجام شعائر نمیشود اما مهمترین راه رسیدن به بندگی و معنویت همانا تمسک به شعائر است. منظور از شعائر همانا عبادتهای ظاهری است. خداوند عزوجل تعظیم شعائر خود را نشان و لب و مغز معنویت میداند: (ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ) [حج: ۳۲]؛ «این است [فرایض خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکى] از پاکى دلهاست.»
۳. تعمیق ایمان به رستاخیز: خداوند عزوجل انسان را متوجه ساخته است که هیچ راهی برای رستگاری و صلاح و فلاح وجود ندارد مگر راه ایمان و هیچکس صاحب خوشبختی کامل نخواهد بود مگر یک کس و آن کسی است که در این آیه فرموده است: (إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ) [شعراء: ۸۹] یعنی کسی که روز قیامت با قلبی سلیم و بدون غل و غش در پیشگاه خدا حاضر شود. هرگاه مومن قیامت را به یاد آورد مو بر بدنش راست میشود و دنیا را بسیار بیارزش میپندارد و همه این امور انسان را متوجه ارزش واقعی حیات ایمانی میسازد.
س- معنویت در گسترهی کلام وحی چگونه بیان شده است؟
ج- معنویتگرایی در اسلام به عنوان یک اصل مطرح میگردد، در سورهی نساء خداوند عزوجل در مورد اصول ایمان خطاب به مومنین میفرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا...) [نساء: ۱۳۶] یعنی ایمانتان را تکمیل کنید و آن را تثبیت گردانید (ابن کثیر) و بر ایمانتان ثابت قدم باشید و به آن مداومت بخشید یا همچنان که با زبانتان ایمان آوردهاید، با قلبهایتان نیز مومن شوید. (بیضاوی) خداوند عزوجل قصد از اقامه شعائر دینی را هم ایجاد معنویت در مؤمنین عنوان میکند و میفرماید: (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی) [طه: ۱۴] یعنی اقامه نماز برای نهادینه کردن یاد خدا است و در مورد روزه میفرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: ۱۸۳]؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد که پرهیزگارى کنید.» و همچنین است در مورد خیلی دیگر از شعائری که خداوند عزوجل آنها را به عنوان تکلیف بر بندگان قرار داده است هدف و مقصد از آن مرتبط بودن با خداوند و تهذیب و تزکیه نفس میباشد، آنگونه که به صراحت در مورد صدقه و انفاق میفرماید: (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا...) [توبه: ۱۰۳]؛ «از اموال آنان صدقهاى بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزهشان سازى...»
س- معنویت در پهنه سنت نبوی چگونه بیان شده است؟
ج- سنت نبوی تفسیر و تبیین قرآن است و به تبع اصل خود یعنی قرآن، معنویت را سرلوحه هر نوع راهنمایی به مؤمنین قرار داده است. رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) میفرماید: «إنّ الذی لیسَ فی جَوفِهِ شَیْءٌ منَ القُرْآنِ کالبَیْتِ الخَرِبِ» (ترمذی) سراغ قلب رفته است که همانند خراباتی خواهد بود اگر قرآن در آن نباشد در جایی دیگر دغدغهای را ذکر میکند که: «یَخْرُجُ فِیکُمْ قَوْمٌ تَحْقِرُونَ صَلاَتَکُمْ مَعَ صَلاَتِهِمْ، وَصِیَامَکُمْ مَعَ صِیَامِهِمْ، وَعَمَلَکُمْ مَعَ عَمَلِهِمْ، وَیَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، لاَ یُجَاوِزُ حَنَاجِرَهُمْ، یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ» (بخاری) یعنی: «در میان شما قومی خواهد بود که شما نمازتان در مقابل نماز آنها و روزه-تان را در مقابل روزهی آنها و اعمالتان را در مقابل اعمال آنها کم میشمارید و قرآن میخوانند در صورتی که از حنجرههایشان آن طرفتر نمیرود و این قوم از دین آنچنان خارج خواهند شد همچنان که تیر از کمان بیرون میجهد.» از این حدیث اینگونه میفهمیم که اعمال دینی حتی در بالاترین مقام آن یعنی نماز و روزه و قرآن هرگاه همراه با معنویت نباشد و شخص به ظاهر آن اکتفا کند هیچ اثر خیری بر او نخواهد داشت و در نهایت همان ظاهر را هم ترک خواهد کرد؛ الا من رحم الله. اینگونه توصیهها و مثالها در سنت نبوی بسیار زیاد است و همانگونه که در ابتدا گفته شد گویای اهمیت و مکانت فوق العادهی معنویت در نگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم و در پهنهی سنت نبوی است.
س- چه نسبتی بین فقه و معنویت برقرار است؟
ج- در قرآن کریم و سنت نبوی مسایل فقهی و معنوی کاملاً با هم متناسب و همراهند و هیچگونه تضاد و یا حتی جدایی بین آنها نیست، غالبا خدای عزوجل آیاتی را که مفاهیم حکمی و فقهی بیان میدارند را با ذیلی معنوی به پایان میبرد. مثلا در سورهی مائده: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْیَ وَلَا الْقَلَائِدَ... وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) [مائده: ۲] و (أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ... وَمَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ) [مائده: ۵] دلالت متن آیات بر مسائل فقهی محض است اما ذیل آنها توجه به جوهره تقوی و ترس از خدا و ایمان و حفظ اعمال صالحات و حرص بر سعادت اخروی است. البته این مثالها در قرآن زیادنند و به همین خاطر در تاریخ اسلام ما فصل بین شریعت و طریقت نداشتیم تا اینکه چند قرن گذشت و کتابهای فقهی تدوین شدند و نوعی خطکشی بین معارف دینی صورت گرفت که به نظر من با منهج قرآن جور در نمیآید. چون قرآن سعی کرده همیشه تکالیف فقهی را با پایه-ای از معنویت به مردم القا کرده و انسانها را متوجه اصل موضوع و مغز و جوهره شرع سازد.
س- ارتباط معنویت با حیات جمعی را چگونه میبینید؟
ج- به نظر بنده ارتباط میان معنویت و حیات جمعی یک ارتباط متقابل است و همانگونه که معنویت با حیات جمعی تقویت میگردد عدم وجود معنویت هم میتواند یکی از علتهای اصلی از هم پاشیدن جمع گردد. به عنوان مثال اگر ایمان به آخرت و روز رستاخیز درمیان افراد و یک جمع قوی باشد که گفتیم یکی از بنیادهای معنویت در اسلام است قطعا باعث می-شود که افراد جمع، حق و حقوق همدیگر را محترم شمارند و هیچگاه حاضر نشوند حق کسی را به گردن گیرند و این خود به سلامت ارتباط و در نتیجه تداوم آن خواهد انجامید.
س- راهکارهای عملی و تربیتی جهت ایجاد و ارتقای معنویت چه چیزهایی هستند؟
ج- ما اساس را باید بر روش رسول الله صلیاللهعلیهوسلم در تربیت و ارتقای معنویت در میان مردم قرار دهیم و ایشان را الگو و سرمشق سازیم یکی از مؤثرترین وسایل در تربیت رسول الله صلیاللهعلیهوسلم تلقین مفاهیم ایمانی و معنوی بوده است به این معنی که یک ارزش معنوی و تربیتی را بارها و بارها و به مناسبتها و حالات مختلف بیان میکردند و اصحاب را با آن مواجه میساختند. مثلا در باب نکوهش دنیا و تأکید بر دل کندن از آن در جایی میفرماید: «الدُّنْیَا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ مَا فِیهَا إِلَّا ذِکْرَ اللَّهِ وَمَا وَالَاهُ أَوْ عَالِمًا أَوْ مُتَعَلِّمًا» [ابن ماجه] یعنی هر آنچه از دنیا که انسان را از ذکر و یاد خدا و آنچه در خدمت آن است غافل سازد و به استثنای علم اندوختن و علم آموختن (و اسباب و... آن)، مورد لعنت و سرزنش است؛ در جایی دیگر میبینیم که با اصحاب به جایی میرسند که در آنجا لاشه حیوانی گندیده افتاده است رو به اصحاب میکند و میفرماید میبینید که این لاشه ارزشش را نزد صاحبش از دست داده است. قسم به کسی که جان من در دست او است دنیا نزد خداوند بیارزشتر از این لاشه نزد صاحب آن است (ابن ماجه). و اینگونه این معنا را در ذهن اصحاب میکارد که دل به دنیا نبندند بلکه دنیا را فقط در دست داشته و از آن استفاده کنند و مثالهای دیگر نیز فراوان است که مجال ذکر آنها نیست. از دیگر راهکارهای عملی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ۱- آموختن علم شرع و هرآنچه انسان را با خدا آشناتر سازد ۲- انجام کارهای عبادی بصورت دسته جمعی مثل اعتکاف ۳- تشویق و تاکید بر ذکر و یاد زبانی دایم خداوند عزوجل ۴- سفارش یکدیگر به معروف به و بر حذر داشتن هم از منکر ۵- مشارکت در خدمترسانی در مجالات مختلف به نیازمندان و آسیبدیدگان... (که البته همه این موارد دلایل شرعی منصوص دارند که به خاطر اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم.)
س- تمایزات و امتیازات نگرش معنوی اسلام را با سایر دیدگاهها در چه مواردی میتوان بیان داشت؟
ج- از ویژگیهای اسلام (و همه ادیان آسمانی) خدایی بودن آن است. یعنی منشأ و منتهای معنویت و روحانیت را خدا می-داند از یگانگی و توحید خداوند در پهنای آفرینش شروع میشود و بسوی توحید و یگانه دانستن آن ذات پاک در همه برنامههای زندگی حرکت میکند، اما در دیدگاههای غیراسلامی (فارغ از دین یا پیوسته به دینی تحریف شده) ملاک اعمال روحی خداوند و رسیدن به او نیست بلکه بیشتر پرورش روح و روان آدمی و شاداب ساختن آن است و یا بریدن مطلق آن از دنیا، در حالی که در نگاه معنوی اسلام تعادل نهفته است یعنی از انسان نمیخواهد که با تمام شؤون زندگی دنیا قطع رابطه کرده تا به معنویت دست یابد بلکه از او میخواهد دنیایش را آنگونه سوق دهد که او را به خدا برساند، در صورتی که در مکاتب دیگر روحانیت و معنویت نقیض تام و تمام پرداختن به دنیاست.
س- مهمترین پیامهای معنوی اسلام کدامها هستند؟
ج- مهمترین پیامهای معنوی اسلام را میتوان گفت تربیت انسانی است که دغدغه اصلی او رضایت خدا باشد و همچنین تهذیب انسان از خودخواهی و کبر و غرور و از افتادن در رذایل اخلاقی و همچنین از ظلم و طغیان در برابر خدا یا انسان-های دیگر
س- محتوا و چارچوب معنویت در نگرش میانهروانهی اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ج- محتوای معنویت اسلامی همانا اخلاص و خداجویی است و نمود آن در نکاتی است که در سؤال قبل به آن اشاره کردیم و چارچوب آن در نگرش میانهروانهی اسلامی درواقع این است که معنویت چون یک درگاه وسیعی است که میتواند انسان را در خود غرق سازد. اسلام از انسان میخواهد که منش میانهروی را فراموش نکرده و از جوانب دیگر شخصیت انسانی را غافل نشود. میتوان چهارچوب را پایبند بودن به رهنمودهایی دانست که در قرآن وجود دارد و اینکه هر کس سعی نکند با سلیقهی شخصی و دلبخواهی خودش قالبی یا روشی به اسم معنویت را برای خود تعریف کند.
س- تربیت دینی و سلامت معنوی چه نوع ارتباطی با همدیگر دارند؟
ج- دقیقاً همانگونه که اشاره کردیم سلامت معنوی بدون پیروی دقیق از رهنمودهای تربیتی دین امکانپذیر نخواهد بود، چون سلامت معنوی را وقتی میتوان تضمین شده دانست که رضایت خدا را به دنبال داشته باشد و انسان را در بالاترین درجات روحی و روانی قرار داده و از قید و بندهای دنیا آزاد سازد که این مهم را فقط در تربیت محض دینی میتوان یافت و لا غیر.

نظرات